
عشق ها می میرند
در گذرگاه زمان، خیمه شب بازیِ دهر با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد، عشق ها می میرند، رنگ ها رنگ دگر می گیرند، و…
در گذرگاه زمان، خیمه شب بازیِ دهر با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد، عشق ها می میرند، رنگ ها رنگ دگر می گیرند، و…
تو را با غیر می بینم،صدایم در نمی آید دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید نشستم،باده خوردم،خون گریستم،کنجی افتادم تحمل می رود…